شاپرک

پزشکی مشهد - بهمن 93

پزشکی مشهد - بهمن 93

شاپرک
آخرین مطالب

خورشید...

سه شنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۴، ۰۱:۴۸ ق.ظ

باران می بارید و چشم هایش همچون تنگی که دو ماهی سیاه را در خود جای داده.

باد می وزید و پریشان و غمگین خود را به در و دیوار می کوفت.

 زمین، نگران خورشید، چشم به هلال ماه دوخته بود. و خورشید، غرقه در دریای خون، در افق این دنیای خاکی، کم کم به منزل اوّل باز می گشت...

باران می بارید و از گوشه چشم های دختر بر بالین خورشید فرود می آمد. هیاهوی مرغابی ها لحظه ای قطع نمی شد.

و من اندیشناک که مبادا خورشید به سال های بعد از خود فکر کرده باشد...سالهایی که دخترش بر فراز تل، می بیند آن چه که چشم زمین و زمان را یارای دیدنش نیست...

نمی دانم زمین چگونه تحمل خواهد کرد فراق گام های علی (علیه السلام) را. و خورشید چگونه تاب می آورد ندیدن روی خورشید را...

کم کم به معراج نزدیک می شود...

می رود تا ملحق شود به پیامبری که وصیتش را فراموش کردند . همسری که درمقابل چشمانش، رو به روی غیرت جوشانش، با سیلی و تازیانه...

خورشید دارد از میان مان پرواز می کند... اما از میان وصایایش هیچ وقت این را یادم نمی رود...

که می گفت:  خدا را! خدا را! درباره قرآن؛ مبادا دیگران در عمل کردن، بر شما پیشى گیرند...

شهادت خورشید عالم تاب آسمان ولایت، حضرت علی بن ابی طالب (علیه السلام) تسلیت...

۹۴/۰۴/۱۶

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی